معنی کاشف عامل بیماری سل
حل جدول
رابرت کخ
کاشف واکسن بیماری سل
کخ
کاشف سل
کخ
بیماری سل
مسلول
عامل بیماری
باکتری، ویروس
کاشف میکروب سل
کخ
کاشف میکروب سل
رابرت کخ
کاشف باکتری سل
کخ
کاشف باسیل سل
کخ
سل
بیماری جگرسوز
عامل بیماری دیسانتری
آمیب
گویش مازندرانی
سیل، بیماری سل، سرشت طبع
فرهنگ فارسی آزاد
سِلّ، بیماری سل- ضعف- لاغری
لغت نامه دهخدا
سل. [س ِ] (اِ) سلاحی مر هندوان را مانند زوبین. (ناظم الاطباء). نام یکی از اسلحه ٔ هندوان باشد و زوبین همان است. (برهان). || نام مرضی است. (برهان). بیماری و قرحه ای که بیشتر در شش پدید آید و کم کم آنرا فاسد کرده و ناپدیدش کند. (از ناظم الاطباء). از عربی سِل ّ:
همی بگداخت برف اندر بیابان
تو گفتی باشدش بیماری سل.
منوچهری.
بی خدمت تو خود نتوانم سه روز بود
کین هجر جانگدازتر آمد مرا ز سل.
سوزنی.
سده و دیدان و استسقاء و سل
کسرو ذات الصدر و لاغ و درد دل.
(مثنوی).
رجوع به ماده ٔ بعد شود. || کاهش. (دهار) (مهذب الاسماء).
فرهنگ عمید
بیماری واگیردار که از طریق باکتری کخ منتقل میشود و به قسمتهای مختلف بدن سرایت میکند اما سل ریوی شیوع بیشتری دارد و عوارض آن ضعف بنیه، لاغری، کمخونی، تنگی نفس، سرفه، و خارج شدن خون یا اخلاط از سینه است،
معادل ابجد
895